خلاصه داستان :

A drama about a family which the father was in debt. After they lost everything they move in Bodrum where the parents born. They struggle to save the father from the police.

خلاصه داستان : مونا زن جوانی است که در یک پرورشگاه بزرگ شده است. او برای روزنامه اینترنتی کار می کند و اخیراً از موارد آتش زدن خانه در مناطق مختلف استانبول گزارش می دهد. یک روز که به سراغ خبر آتش سوزی می رود، با خبرنگار عکاس یاکوپ مواجه می شوند. مونا که از اخبار برمی گردد می بیند که صاحب خانه که از قبل با او درگیر است وسایلش را جلوی در گذاشته و حالا بی خانمان است. از آنجایی که دوست او از یتیم خانه و اکنون یک افسر پلیس، لیلا، در یک ماموریت مخفی است، او باید به عنوان یک راه حل موقت پیشنهاد آشنای جدیدش یاکوپ را برای مستاجر شدن در خانه اش بپذیرد. با این حال، در اولین روزی که مونا به آپارتمان نقل مکان می کند، متوجه می شود که اتفاقات عجیبی در آپارتمان یووا در حال وقوع است.

After getting forced out of her apartment, a young woman moves in with her colleague in a building where all the residents seem to be hiding a dark secret.

خلاصه داستان : “سلين”، “آسلي” ، “هانده” و “ابرو” برا تماشاي فيلم به ويلاي سلين اينا که کنار درياچه هستش ميرن.. با اضافه شدن “آچليا” به جمعشون يه شب عالي را ميگذرونن.. ولي نميدونستن اون شب آخرين شبيه که با آچليا ميگذرونن چون وقتي بقيه خوابن آچليا بدون اينکه نشونه اي ازش بر جا بزاره غيبش ميزنه.. تو يه سالي که ميگذره هيچ خبري از آچليا نميشه.. دردوري آچليا چهارتا دوست هم از هم دور شدن،هر کدوم سعي ميکنن با ايجاد تغييراتي تو زندگيشون اتفاق گذشته رو فراموش کنن.. يه روز قبل اينکه مدرسه ها باز بشن دخترا پياماي عجيبي دريافت ميکنن…

Asli, Selin, Ebru, Hande and Açelya are five close friends who live in the same neighborhood and go to the same school. They want to spend a night and watch a movie together at a big country house. However, the group leader Açelya disappears there without leaving anything behind and nobody hears back anything about her. After Açelya's disappearance, they fall apart in order to forget what they have experienced. A year later, the girls begin receiving messages from a mysterious figure named 'A' who threatens to expose their deepest secrets, including the ones they thought only Açelya knew...

خلاصه داستان : خلاصه داستان : داستان دو غریبه که در قطار آنکارا به ازمیر با هم آشنا میشوند. این دو که شخصیت و خصوصیاتی کاملا متفاوتی از هم دارن، در ابتدا مدام بحث و جدل میکردن ولی به مرور زمان که بیشتر با هم وقت میگذرونن یک نوع جاذبه بینشون ایجاد میشه و با حرف هایی که بینشون رد و بدل میشه بیشتر و بیشتر با واقعیت های زندگیشون رو به رو میشن تا بتونن صفحه ی جدیدی در زندگیشون باز کنن و زندگی جدیدی شروع کنن…

Two strangers meet on a journey from Ankara to Izmir. Although having a rough start, their relationship takes a different path when they realize they have to confront themselves and would like to clean the slate as they get to know each other.

خلاصه داستان : زندگی سه زنی که دنیاهای متفاوتی برا خودشون دارند با یک آتش سوزی به هم متصل میشه. جمره مورد خشونت شوهرش قرار می گیرد و تلاش می کند همراه دخترش نجات پیدا کند، رویا با حقایق زندگی رو در رو میشه، و چیچک باید به زودی به خودش بیاد و یه کارایی برای خودش انجام بده…

Cemre, along with her little daughter, tries to escape the violent nightmare of a marriage she has fallen into after fondly getting married... Rüya who has never faced the bitter side of truth in her beautiful, privileged life... Çiçek, who is on the verge of losing her identity and her beauty that is identical to her existence, while trying to start a clean slate to a happy life. These three women whose characters and stories are very different from one another cross paths during a fire in a cistern. Nothing will ever be the same once the flames calm down.

خلاصه داستان : روزنامه نگار ایده آلیست اوزان در آستانه ازدواج با الیف است که روزنامه نگاری مانند خودش است. اوزان که چشمانش به روزنامه نگاری سیاه شهرت دارد، به دنبال یک خبر مرموز و دشوار است. تصویر شاد در زندگی زوجی که عاشق eac هستند

A young and Idealist journalist Ozan loses his life in an unfortunate traffic accident. But not everything is finished for him just yet. He gets a second chance in life. He’ll come back to life and find answers to the question marks he left behind his mysterious death. But he will not be in his own body. When Ozan uses his chance to come back to life, he’ll find himself in Kadir’s body. Meanwhile Ozan’s girlfriend Elif who is also a journalist will already be after the people who took Ozan’s life. The two lovers who have crossed paths again will have a stranger’s body between them. Kadir. In Kadir’s body, Ozan, tries to unveil the mystery of his death together with Elif. Not only does he suffer facing the woman he loves in a different body, but also encounters with Kadir’s past. Not just adapting to a new body, adapting to a whole new life will not come easy for Ozan.