خلاصه داستان : خلاصه داستان : “گوکهان اوزاعوز” در مسیر آدانا با “عمرعلی” که شاگرد تعمیرگاه است، آشنا می‌شود. عمرعلی هم عاشق موسیقی است و ترانه می‌سازد. پس از اینکه تمریناتش را به گوکهان اوزاعوز نشان می‌دهد، از او می‌شنود که نباید دست از ادامه دادن به این کار بردارد…

It follows a man as he gets an epiphany in a repair shop and ends up becoming a mechanic's apprentice.

خلاصه داستان : زينب که با پشت سر گذاشتن دوستانش ، همه فاميلاش و زندگيش به دنبال عشقش ارتان به آمريکا فرار کرده ، به همراه نا اميدي ها و يک بچه به ترکيه برميگرده . از طرف ديگر هم وقت اون رسيده که فاتح که براي تحصيل به آمريکا رفته بود با نا اميدي به ترکيه و به کنار خانوادش برگرده . اين داستان اين دو نفر رو با دو زندگي متفاوت در راه بازگشت به خانه کنار هم مياره و …

Zeynep gets married to a man whom her family does not approve and goes to the U.S.A to live there. She gives a birth to a baby boy but when her marriage does not go well she decides to return to Turkey as devastated. Fatih, on the other hand, comes from a rich family and goes to the U.S.A. to study. But, he does not find what he has expected and decides to go back to Turkey. These two people from different backgrounds come across to each other at the same flight to Turkey. They make a marriage agreement on the flight. Fatih wants Zeynep to pretend his wife because his family forces him to get married to Irem. He wants his freedom back. Zeynep, on the other hand, does not want to ask help from her family so, she accepts Fatih’s offer.

خلاصه داستان : سزار نقشه ی برای گرفتن انتقام مرگ پدرش به روستای او برمی گردد. تنها چیزی که او بدان توجه نکرده بود, سوهان، دختر مردی است که فکر می کند مسئول قتل پدرش است.

Tahsin is head of the Korludag family, his wealth and great influence in society makes him feared and respected by everyone. There isn’t a place or person in town that he does not control. Tahsin has two children; his son Korhan is a big disappointment to his father, but Sühan, his smart and beautiful daughter, he loves dearly. Korhan’s wife is without success trying to get pregnant. As she fears that Sühan will deliver an heir to the family fortune before herself, she tries to kill her sister-in-law. However, her evil plans are spoiled when a handsome stranger enters the story, saving Sühan's life, becoming her lover and taking his place as the son Tahsin always dreamt of. But what no one knows is that revenge runs in this stranger’s veins and it is no coincidence that he showed up when he did. Will his love for Sühan stop him going ahead with his plan to get vengeance on Tahsin or is it all part of his master plan…?

خلاصه داستان : رودخانه ایگوری یک مرزی طبیعی است که گرجستان و جمهوری آبخاز را از هم جدا میکند. در میان این رودخانه یک جزیره بسیار کوچک شکل میگیرد. یک پیرمرد و نوه اش سعی میکنند در این جزیره ذرت بکارند، اما...

The Inguri River forms a natural border dividing Georgia from Abkhazia. One of the spring floods has created a little island in the middle of the river, as if made for the cultivation of corn. At least, this is the belief of an old peasant, whose sunburned face resembles the landscape he has trodden for dozens of years.

خلاصه داستان : نالان زن جوان زیبایی است که در نگاه اول با گرمای خود محبت همه را جلب می کند. از آنجایی که او تنها فرزند خانواده اش است، به عنوان یک عروسک دستی بزرگ شد، زندگی خود را در هستی گذراند و از بهترین مدارس با ممتاز فارغ التحصیل شد. نالان آماده می شود تا با صدات کور اوغلو که یکی از ثروتمندترین افراد کشور است ازدواج کند. اگرچه نالان و صدات دست در دست هم در این داستان با امید راه می رفتند و فکر می کردند که دارند از رازهای تاریکی که در گذشته خود نگه داشته اند دور می شوند. به زودی زندگی آنها در تاریکی واقعی فرو خواهد رفت.

خلاصه داستان : الیاس بازنا در طول جنگ جهانی دوم به عنوان پیشخدمت در سفارت بریتانیا در ترکیه کار می کند. بعد از اینکه بازنا به عنوان جاسوس آلمانی شروع به کار می کند، قرار است یک سری اتفاقات غیرمنتظره را تجربه کند.

Ilyas Bazna works as a butler in the British Embassy in Turkey during WW2. After Bazna starts to work as a German spy he is going to experience a series of unexpected events.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : شرف و اونور دوستانی که اصطلاح “رفیقِ راه” رو مناسب خودشون دیدن، بعد از سختی هایی که با هم پشت سر میذارن واقعا لایق این اصطلاح میشن. در سفری که این دو به آیوالیک میکنن بیشتر بهم وابسته میشن. این دو نفر در این یک ساله علاوه بر همکار بودن، شروع به همخونه بودن هم میکنن.

The sequel to Yol Arkadasim from 2017. Onur and Seref have become both housemates and colleagues within a year. Seref is not successful in managing the song career of Onur.

خلاصه داستان : نویسنده‌ ای پس از فارغ‌التحصیلی به زادگاهش بازمی‌گردد، جایی که به دنبال اسپانسر می‌گردد تا کتابش را منتشر کند، در حالی که...

Fresh out of university, a Turkish young man with literary aspirations returns to his home village, and to his father, a debt-ridden man with a gambling problem.

خلاصه داستان : آیدین ، بازیگر سابق ، به همراه همسر جوان خود نیهال که با او رابطه طوفانی دارد و خواهرش نکلا که از طلاق اخیر وی رنج می برد ، هتلی کوچک در مرکز آناتولی اداره می کند. در زمستان با شروع بارش برف ، هتل به یک پناهگاه تبدیل می شود بلکه به مکانی گریزناپذیر که به خصومت های آنها دامن می زند

Aydin, a retired actor, owns a small hotel in central Anatolia with his young wife Nihal and his sister Necla, who is coping with her recent divorce. During the winter, snow covers the ground and boredom brings the return of old memories, pushing Aydin to flee…