خلاصه داستان : گامی شانکار، آغوری مبتلا به فراموشی که از ترس لمس رنج می برد، در مسیر خطرناک هیمالیا در جستجوی درمانی اسطوره ای برای بیماری خود می رود. چه اتفاقی می افتد وقتی گذشته اش راه را برای او باز می کند...

Shankar is a wounded, reluctant and reclusive aghora on a quest to find the cure for his very rare human condition – the one that will be cured, only when he can confront and conquers the haunting ironical questions of his life.

خلاصه داستان : شیام معلمی است که به دانش آموزش ساندیا علاقه دارد، اما ساندیا عاشق همکلاسی اش کمال می باشد. اینجاست که یک مثلث عشقی ممنوعه میان آنها شکل میگیرد و...

When a vulnerable new student finds comfort in her brash teacher, their academic relationship takes a manipulative and troubling turn.

خلاصه داستان : یک حادثه غم انگیز، انیرود، مردی میانسال، را مجبور می کند تا سفری به خط حافظه داشته باشد و به همراه دوستانش که به عنوان بازنده برچسب خورده بودند، روزهای دانشگاه را به یاد بیاورد.

Following a group of friends from university as they progress into middle-age life and go their own separate ways.

خلاصه داستان : در اوایل قرن بیستم با یک کودک و مادربزرگ وحشی‌اش که در روستایی به نام تومباد (Tumbbad) در زنجیر نگهداری می‌شود روبرو هستیم، اما این مادربزرگ راز گنج و محل آن را می‌داند. این پسر به هنگام ترک آنجا با مادرش به او قول می‌دهد که هیچ گاه به تومباد بازنگردد، اما در اپیزود بعد او بازگشته و راز گنج را از مادربزرگش می‌پرسد و این آغاز ماجرای پر پیج و خمی است که این مرد را به هزارتوی وحشتناکی می‌کشاند؛ هزار توی حرص و آز. این فیلم که ماجراهای آن در روستایی به نام تومباد اتفاق می‌افتد، داستان سه نسل از یک خاندان هندی را روایت می‌کند که پس از احداث معبدی برای پرستش فرزند اول یکی از خدایان اسطوره‌ای خود، با پیامدهایی ناگوار مواجه می‌شوند و…

India, 1918. On the outskirts of Tumbbad, a cursed village where it always rains, Vinayak, along with his mother and his brother, care of a mysterious old woman who keeps the secret of an ancestral treasure that Vinayak gets obsessed with.