خلاصه داستان : یو آکابانه پس از انتقال پدرش در محل کار به یک اتاق خوابگاه نقل مکان می کند. او و کوروساکی با نام مستعار "شیطان سیاه" بدترین ملاقات را دارند. از آن زمان، هاروتو با او مانند برده اش رفتار می کند.

Yū Akahane moves to a dormitory room after her father's transfer at work. She and Haruto, aka "Black Devil", have the worst meeting. Since then, Haruto treats her like his slave. The only person who is kind to her is Takumi, aka "White Prince". Haruto orders Yū to go to her middle-school reunion, but Yū, who doesn't want to remember her middle school days, refuses. At this time, Suzune appears. She is a childhood friend of both Haruto and Takumi. Due to her, the relationship between Yū, Haruto and Takumi changes.

خلاصه داستان : کنتو از آشپزی با غذاهای کنسروی و خوردن آنها در محل اردو لذت می برد.ناناکو عاشق آشپزی با مواد طبیعی است که خودش از طبیعت بدست می آورد.تنها نکته مشترک بین کنتو و ناناکو این است که آنها در اردوگاه به تنهایی غذا می خورند و می خوابند.از طریق افرادی که در اردوگاه ها با آنها ملاقات می کنند ، هر دو مجذوب دنیای غذا می شوند.

Kento enjoys cooking with canned foods and eating them at a camp-ground. Nanako likes cooking with natural ingredients she obtains herself from nature. The only thing in common between them are that they eat and sleep alone at camp.

خلاصه داستان : تاکاناشی هیناکو یه زن اداری 30 ساله ست که تو 8 سال گذشته به عنوان منشی تو رِلِیشِن گِیت مشغول به کار بوده، هر روز، رئیس کاریزماتیک شرکت بهش “ماموریت های غیرممکن”مختلفی میداد و باعث میشه تو 6 سال گذشته سینگل باشه و وقتی برای فکر کردن به آینده ـش نداشت. یه روز،رئیس شرکت به هیناکو “ماموریت غیرممکن” خیلی بزرگی می میده و میگه ” رئیسِ شرکتِ زیرمجموعه‌ی شرکت باش”.

Hinako is the executive assistant to the CEO of Relation Gate, a startup company growing at breakneck speed. Apt to listen to his gut feelings, her boss bombards her day in and day out with tall orders he concocts on a whim. Life is far from chill for Hinako, who hasn't had a boyfriend in six years. She barely even has time to sit and think carefully about her future. Each long workday ends with the same toxic thought, "I find no meaning doing this!" as she clutches a beer and lets out a huge sigh.

خلاصه داستان : سریال بی صدا در مورد دختری به نام تسوموگی آئوبا است که در دوران دبیرستان عاشق یکی از هم کلاسی‌های خود به نام سو ساکورا می‌شود که مانند او به موسیقی علاقه دارد. اما پس از مدتی ساکورا بدون اینکه دلیلی برای جدایی بیان کند از تسوموگی خداحافظی کرده و ناپدید می‌شود. هشت سال بعد تسوموگی بار دیگر با ساکورا روبرو شده و متوجه می‌شود که او شنوایی خود را از دست داده است و…

Tsumugi Aoba and Sou Sakura dated in high school. They both liked music. After graduating, Sou sent her a message breaking up. She started dating Minato Togawa, a mutual friend. 8 years later, she sees Sou, only to learn he is deaf.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : یک روزنامه‌نگار سابق که مقاله او باعث شد یک تقدیر افتضاح آمیز در حال حاضر در یک کارخانه کوچک کار کند . او یاد می‌گیرد که همکارش سوزوکی یک محکوم سابق است که چند کودک را در مدرسه راهنمایی می‌کند . Masuda در تلاش برای بازگشت به شغل سابقش , مخفیانه شروع به نوشتن یک قطعه از سوزوکی در زمانی که با او دست و پنجه نرم می‌کند , می‌کند . با این حال , هر چه بیشتر در مورد هم‌کار خود یاد بگیرد , the بیشتر خود را به یاد می‌آورد ,

An ex-journalist Masuda whose article caused a scandalous fatality now works at a small factory. He learns that his colleague Suzuki is a former convict who killed some children back in middle school. Trying to get back his old job, Masuda secretly starts to write a piece on Suzuki while befriending him. The more he learns about his colleague, however, the more Masuda remembers his younger self, a boy who triggered his classmate's suicide.

خلاصه داستان : وقتی هیرومی، پسر باحال کلاس هشتمی، از توکیو به یک مدرسه ابتدایی/راهنمایی کوچک که تنها شش کودک در آن ثبت نام کرده‌اند، نقل مکان می‌کند، سویو سالم و صادق شیفته دنیای پیچیده‌اش می‌شود.

Based on a popular manga, the film is a tender coming-of-age love story set deep in Japan's countryside. When eighth grade cool guy Hiromi transfers from Tokyo to a small elementary/middle school with only six kids enrolled, wholesome and honest Soyo becomes enthralled with his sophisticated world.

خلاصه داستان : کاماکورا در جنوب توکیو یک فروشگاه کتاب ویژه دارد که توسط شیروکو اداره می شود. او عاشق کتاب‌هایش، فروشگاه‌هایش است و چیزهای کمیاب و تخصصی دارد. دایسوکه نیز در آنجا کار می کند. غریبه ای فروشگاه را هدف قرار می دهد و به نظر می رسد به دنبال برخی ...

Job-hunting Daisuke heads to the Antiquarian Bookshop Biblia in Kita-Kamakura with a book signed by Natsume Soseki that his deceased grandmother left behind. He asks the beautiful shop owner Shioriko to authenticate the book. However, the book in question hides an unexpected secret from his grandmother.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : Seijiro ایتو دارای ظاهر خوب است , اما دارای ضمیر overinflated نیز هست . او با پنج زن مختلف درگیر می‌شود . ریو Yazaki یکی از زنانی است که در Seijiro ایتو دخیل بوده‌است . او می‌خواهد حرفه خود را به عنوان یک فیلمنامه‌نویس , با

Seijiro Ito possesses good looks, but also has an overinflated ego. He gets involved with five different women. Rio Yazaki is one of the women involved with Seijiro Ito. She wants to revive her career as a screenwriter, by using other people's unhappiness.

خلاصه داستان : مردی به نام اتسوکه به صورت اتفاقی متوجه میشود کسی که خودش را دکتر معرفی کرده در اصل یک موجود فضایی است و برای حمله به زمین آمده است و...

Miyuki Asakawa tells her colleague Etsuko Yamagiwa that she has a ghost in her home. When Etsuko goes to Miyuki's home, there is only Miyuki's father there. Etsuko becomes worried about Miyuki's state of mind, and she takes Miyuki to the psychiatric hospital where her husband, Tatsuo, works. There, Miyuki receives a diagnosis that she lacks the concept of "family." Later, Etsuko tells Tatsuo that she is not comfortable with Dr. Jirō Makabe. Tatsuo introduced her to Dr. Makabe earlier at the hospital. Etsuko has a feeling of unease about her husband working with Dr. Makabe. One day, Etsuko hears Dr. Makabe state "I came to Earth to invade."

خلاصه داستان : داستان دو بزرگسالی است که بعد از گذشت عشق دیوانه وار دوره ی نوجوانی، اکنون زندگی آنها تیره به نظر می رسد، گویی که یک قطعه بسیار مهم از زندگی آن ها گم شده است...

Young, free and madly in love. As teenagers, the world was their oyster—but, as adults, their lives seem dimmer, like a very important piece is missing.

خلاصه داستان : نام او آکیکو است و برای یک بچه مدرسه ای مادری تنها و سرگرم کننده دوست دارد. او به او احتیاج دارد. او به مردان احتیاج دارد. به طور خاص ، او به جنس و توجه مردان احتیاج دارد و تقریباً هر مردی این کار را می کند گاهی اوقات پسری Shuhei توجه مورد نظر خود را دریافت نمی کند. مردان می آیند و می روند ، لذتی را می گیرند و دریافت می کنند و همه چیز خوب است تا اینکه یک روز لکه خون زیادی روی لباس شوهای ایجاد می شود. او پدربزرگ و مادربزرگش را به قتل رسانده است

Shuhei is leading a tough life. His alcoholic mother Akiko can only hook up with bad guys and order Shuhei to go get money from his disapproving grandparents instead of going to school. Except raising the little half-sister, his rock-bottom life seems to have no end.

خلاصه داستان : اتفاقات عادی روزمره یک فرد که از دیدگاه خودش روایت میشود ...

On a gloomy Monday morning, my week begins. Although I (Bakarhythm) am sleepy, I put on my make-up and I leave home for work at a bank. I take the subway filled with passengers and get off on the nearest subway station from work. I meet Maki Fujikawa (Kaho) at that subway station. She is my closest colleague at work. While talking with each other, we get to our workplace.

خلاصه داستان : یک قاتل سریالی سابق، با بیماری آلزایمرش مبارزه می کند تا از دخترش در مقابل نامزد روانی اش محافظت کند...

The movie begins in the year 1995 where there were 5 peculiar murder cases. The murderer would always get someone close to the victim to witness how he would strangle the victim from behind with a rope but he would let the witnesses go and speak to the media on how the murders happened. Ito plays the role of Makimura, the police detective who was in charge of investigating the serial murders but failed to catch the cunning murderer and his respected superior ended up being killed as well. 22 years later in 2017 when the case is nearing its statute of limitations, a man named Sonezaki claims to be the culprit for the 1995 murders and even publishes a book titled "Watashi ga satsujinhan desu" to talk about the cases. Despite the disgust towards Sonezaki's actions, the intensive attention showered on him via the media and SNS makes him become the talk of town.

خلاصه داستان : سه خواهر با هم در خانه مادربزرگ فقیدشان در شهر کاماکورا زندگی می کنند. آنها از زمانی که پدرشان برای یک زن دیگر خانه را ترک کرده است با هم زندگی کرده اند و مادرشان با فرار با مرد دیگری از شوهرش تقلید کرده است. ساچی ، 29 ساله ، بزرگترین خواهر کودا ، پرستار بیمارستان محلی ، به عنوان مادر جانشین یوشینو ، 22 ساله و چیکا ، 19 ساله عمل می کند. یک روز ، این سه نفر از مرگ پدر "خائن" خود مطلع می شوند و فقط با دل و جان که آنها به تشییع جنازه او می روند. اما در یاماگاتا اتفاق غیرمنتظره ای می افتد: آنها خواهر ناتنی خود سوزو ، 13 ساله را در آنجا ملاقات می کنند و بلافاصله عاشق طلسم این موجود نفیس جوان می شوند. ساچی با احساس اینکه یوکو ، بیوه پدرش ، سرپرست مناسبی نخواهد بود

A story that revolves around three sisters who live in their grandmother's home and the arrival of their 13-year-old half sister.