خلاصه داستان : ماریو و آنا، در تبعید داوطلبانه از بوئنوس آیرس، در یک دره دورافتاده آرژانتین با پسر 12 ساله خود ارنستو زندگی می کنند. ماریو یک مدرسه و یک تعاونی پشم را اداره می کند. آنا، یک پزشک، با نلدا، یک راهبه پیشرو، یک درمانگاه را مدیریت می کند. به این خانواده ایده آلیست، هانس، یک مهندس زمین‌شناس اسپانیایی می‌آید که زمین را برای حامی محلی بررسی می‌کند تا ببیند آیا می‌تواند

Mario and Ana, in voluntary exile from Buenos Aires, live in a remote Argentine valley with their 12-year-old son Ernesto. Mario runs a school and a wool cooperative; Ana, a doctor, heads a clinic with Nelda, a progressive nun. Into this idealistic family comes Hans, a jaded Spanish geological engineer -- surveying the land for the local patron, to see if it can be dammed for hydro-electric power, which would drive the peasants from the land into the cities.

خلاصه داستان : یک فیلم ساز ترسناک با بودجه کم با یک فرد عجیب و غریب تماس می گیرد که سعی می کند از هوشیاری خود در هنگام سوء مصرف مواد فیلمبرداری کند.

José Sirgado is a low-budget filmmaker whose heroin addiction distorts his perspective of the real world. Although he is a depressed and unstable individual, his mood improves when he receives the mysterious films of Pedro, with whom he shares his passion for cinema.

خلاصه داستان : یک ملودرام / کمدی اردوگاهی درباره سکسیلیا (یک زن نیمفومانی) ، سادک (یک تروریست اسلامی همجنسگرا) ، ریزا نیرو (پسر امپراطور تیران) و کوتی (دختر یک خشکشویی). وقتی ریزا نیرو متوجه می شود که Sadec و همکارانش به دنبال او هستند ، خودش را به عنوان یک راکر پانک درآورده و عاشق Sexilia خیره کننده ، اولین رابطه مستقیم او می شود. در همین حال کوتی ، "بزرگترین طرفدار" سکسیلیا ، به سکسیلیا کمک می کند تا با سبک زندگی جدید خود کنار بیاید

An array of outrageous people, including a desperate nymphomaniac and a terrorist with an acute sense of smell, seek love and happiness in Madrid.

خلاصه داستان : الکساندرا، معمار برجسته، بدترین کابوس عمرش را می بیند زمانی که از طرف پلیس محلی با او تماس می گیرند تا برای شناسایی بدن همسرش که در یک اسکله در شهر زیبای البوفرا پیدا شده است برود ...

High-profile architect Alexandra faces her worst nightmare when she gets a call from local cop Conrado to identify her husband Oscar's body, found on a pier in the beautiful Albufera landscape outside Valencia. Suicide? How can it be when they had made plans for their future just hours ago? But it only gets worse: Oscar had been leading a double-life with another woman, Veronica. Who is this woman? Who was the man she loved for 15 years? And what happened that fatal night on the pier?

خلاصه داستان : یک مادر تنها در مادرید تنها پسر خود را در هفدهمین سالگرد تولد خود می بیند که در حال فرار به دنبال امضای یک بازیگر است. او برای یافتن پدر این پسر بچه ، یک تراجنسی به نام لولا که نمی داند فرزند دارد ، به بارسلون می رود. ابتدا او دوست خود ، آگاردو ، یک زن تراریخته جنسی وحشی و در عین حال مراقب را پیدا می کند. از طریق او روزا ، یک راهبه جوان که به السالوادور می رود را ملاقات می کند ، اما در عوض متوجه می شود که او توسط لولا باردار است. مانوئلا با کمک به هما در مدیریت نینا ، همبازی و معشوق هما ، دستیار شخصی Huma Rojo می شود ، بازیگری که پسرش او را تحسین می کند. با این حال ، آگاردو به زودی مسئولیت مسئولیت مراقبت از بارداری پرخطر هرمانا روزا را به عهده می گیرد

Following the tragic death of her teenage son, Manuela travels from Madrid to Barcelona in an attempt to contact the long-estranged father the boy never knew. She reunites with an old friend, an outspoken transgender sex worker, and befriends a troubled actress and a pregnant, HIV-positive nun.

خلاصه داستان : آلیسا مادری درمانده است و هرکاری میکند تا از رفتن پسرش به زندان جلوگیری کند زیرا پسرش سعی داشته تا همسر سابقش را بکشد و ....

When her son is accused of raping and trying to murder his ex-wife, Alicia embarks on a journey that will change her life forever.

خلاصه داستان : فیلم داستان جوان هفده ساله ای با موی فرفری میباشد که با ستاره فیلم سینمایی Carlitos کار می کند. او همواره از زندگی اش نا امید بود و حسرت زندگی دیگران را داشت، تا رسیدن اوایل دوره جوانی اش که ذات حقیقی خودش به عنوان یک دزد را اشکار میکند ...

Buenos Aires, Argentina, 1971. Carlos Robledo Puch is a 19-year-old boy with an angelic face, but a vocational thief as well, who acts ruthlessly, without remorse. When he meets Ramón, they follow together a dark path of crime and death.

خلاصه داستان : سالوادور برای رهایی از گذشته اش که او را عذاب می دهد، یک نیاز فوری در وجودش پیدا می کند که گذشته خود را با جزئیات زیاد بررسی و بازشماری کند تا در نهایت بتواند به رستگاری برسد. خاطرات سالوادور او را به دوران بچگیش در دهه 1960 میلادی و شهر پاترنای اسپانیا می برد.

Salvador Mallo, a filmmaker in the twilight of his career, remembers his life: his mother, his lovers, the actors he worked with. The sixties in a small village in Valencia, the eighties in Madrid, the present, when he feels an immeasurable emptiness, facing his mortality, the incapability of continuing filming, the impossibility of separating creation from his own life. The need of narrating his past can be his salvation.