خلاصه داستان : حکاریده بیر میوسیم یک معلم ترک شهری به دلایل سیاسی به یک روستای کردنشین عقب مانده در کوه های نزدیک و...

An urban Turkish teacher is transferred for political reasons to a backward Kurdish village in the mountains near the Iranian border. He is welcomed with distrust, but during that harsh year the mutual cultural misunderstandings fade away.

خلاصه داستان : داستانی در مورد عشق غیرممکن بین یکی از معشوقه های سلطان و یکی از خواجه هایش، در یکی از حرم های امپراتوری عثمانی ...

A story of the impossible love between one of the Sultan's concubines and one of his eunuchs in a harem at the end of the Ottoman Empire.

خلاصه داستان : پرتره ای خشن از ترکیه ، مردم آن و مقاماتش که از طریق داستان پنج زندانی که به مدت یک هفته به خانه مرخصی داده شده اند و مشکلاتی که آنها در تطبیق با جهان خارج با آن روبرو هستند ، نشان داده شده است.

When five Kurdish prisoners are granted one week's home leave, they find to their dismay that they face continued oppression outside of prison from their families, the culture, and the government.

خلاصه داستان : اسم من ملک داستان غم انگیز ملک را به تصویر میکشد که از بچگی در گازیانتپ بزرگ شده و از مراسم نامزدیش فرار میکند و با کسی که عاشقش است به آلمان فرار میکند ولی سرطان میگیرد و مجبور میشود با سه بچه به خانه ی پدری برگردد…

Melek will rebuild her life with her family and children. Melek is struggling to survive with her three children.

خلاصه داستان : سوزان توي “بار” ي که شريف رئيسشه کار ميکنه وبه شريف علاقه داره؛ ولي چشماي شريف غير از گوليزار هيچ دختر ديگه اي رو نمي بينه و از سوزان هم خواهش ميکنه که گوليزار رو متقاعد کنه تا توي “بار” شريف کار کنه از طرفي گوليزار هم با مشکلات زيادي دست و پنجه نرم ميکنه که يکي از اين مشکلات هم ازدواج با مرد سن بالايي به اسم “بحري” آقاست در حيني که گوليزار سعي ميکنه از پس اين مشکلات بر بياد, زندگي اش به طرز ناگهاني اي تغيير ميکنه محمد رفعت خان؛ پدر واقعي گوليزار که صاحب کارخانه ي “شير و پنير” و يکي از کارخانه دار هاي پولدار ترکيه ست در بستر مرگه و وصيت ميکنه قبل از مرگش گوليزار رو ببرن پيشش و با اونها توي ويلاي پدرش زندگي کنه بزرگ خاندان “کاهيا” سالها از وجود گوليزار خبر داشته پسر “کاهيا” و “ويسل” يعني “مورات” از لحظه اي که گوليزار رو مي بينه يک دل نه صد دل عاشقش ميشه اما اين وسط يه مشکلي وجود داره؛ مورات نامزد “مينه” يعني دختر محمد رفعت خان ئه. گوليزار با زندگي در ويلا هم سعي ميکنه به آرزوهاش برسه و هم از طرفي سعي ميکنه با مشکلات قبليش هم بجنگه و رفعشون بکنه و از طرفي هم متوجه ميشه که اونم يه احساسي نسبت به مورات داره

خلاصه داستان : فرانچسکو یک قصر قدیمی را از یک عمه ترک به ارث می برد و برای بازسازی آن به استانبول می رود.

Francesco and Marta run a husband-and-wife design company in Rome. When Francesco's aunt dies in Instanbul he travels there to sort out the hamam turkish steam bath that she left him. He finds a love and warmth in his realtives' Instanbul home that is missing from his life in Italy.

خلاصه داستان : خانواده یک روزنامه نگار چپ پس از کودتای نظامی ترکیه در سال 1980 از هم پاشید.

A left-wing journalist whose wife died while giving birth to his son during a military coup returns to his family's farm. Estranged from his father for turning his back on the family and wasting his life with political activism instead, he tries to reconnect with him so that his son will have a place to live as his health is deteriorating due to the extensive torture he had to endure.

خلاصه داستان : بچه ها نزد تو کرم که یک طراح داخلی موفق است و همسرش به دلایل بیولوژیکی نمی توانند بچه دار شوند. در طول مراحل درمان، آنها تصمیم می‌گیرند به یک مکان حومه شهر بروند که در آن یک خانه تفریحی دارند تا نفسی بخورند...

'Çocuklar Sana Emanet' meaning 'Children's Safety to you" The story about an interior architect Kerem (Engin Akyürek) recovering from traumatic car accident then spends time with healer woman and people of a village. But It is full of mysteries, suspense & hope.