خلاصه داستان :

When a pair of newlywed musicians get trapped in a storm on their island honeymoon, they must face difficult truths that could tear their marriage apart.

خلاصه داستان : به سمت شمال براساس داستانی واقعی. 1996، دریای آزاد. جوئل، یک ملوان مذهبی فیلیپینی، در طول شیفت کاری خود در عرشه کشتی فراآتلانتیک، دومیترو، یک مسافر رومانیایی را که بین چند کانتینر پنهان شده بود، کشف می کند. اگر توسط افسران تایوانی که کشتی را اداره می کنند، او را ببینند، دومیترو در معرض خطر پرتاب شدن به دریا قرار دارد. جوئل تصمیم می گیرد که او را پنهان کند، به نشانه قدردانی او از خدا. به زودی...

Based on a true story. 1996, open sea. During his shift on a transatlantic ship’s deck, Joel, a religious Filipino sailor, discovers Dumitru, a Romanian stowaway hidden between some containers. If he is spotted by the Taiwanese officers running the vessel, Dumitru is at risk to be thrown overboard. Joel decides to hide him, as a sign of his gratitude towards God. Soon, a dangerous cat and mouse game begins. When his crew, his own friends, even God itself start to turn their backs on him, Joel learns that he has to face his cruel destiny alone.

خلاصه داستان : یک خانم رقصنده و یک جوان جلف به یکدیگر قول دادند که کارشان نمی تواند آنها را از هم جدا کند. اما هنگامی که شهوت و وسوسه در تصویر ظاهر می شود، آنها شروع به زیر سوال بردن عهد خود می کنند...

A lady stripper and a gigolo promised each other that their work can't break them apart. But when lust and temptation come into the picture, they begin to question their vow.

خلاصه داستان : دو عضو سابق باند به نام های آل و لیزل که به تازگی با هم ازدواج کرده اند با یک کیسه پول نقد فرار می کنند، اما رئیس سابق آنها برای پیدا کردن آنها به اقصی نقاط جهان می رود و ...

Ex-gang members and newlyweds Al and Liezl run away with a big bag of cash, but their ex-boss will go to the ends of the earth to find them.

خلاصه داستان : یک دانشجوی حقوق مند تلخ مرتکب یک قتل مضاعف وحشیانه می شود. یک مرد خانوادگی سقوط می کند و مجبور به مجازات شدید زندان می شود. یک مادر و دو فرزندش در حومه شهر گشت می زنند و به دنبال نوعی فدیه می گردند.

A man is wrongly jailed for murder while the real killer roams free. The murderer is an intellectual frustrated with his country’s never-ending cycle of betrayal and apathy. The convict is a simple man who finds life in prison more tolerable, when something mysterious and strange starts happening to him.