خلاصه داستان : خلاصه داستان : فیلم شوهرخواهر آیکوت در مورد مردی است به اسم آیکوت که از تنهایی شاکیه و در حسرت کانون خونواده است. درست یه هفته مونده به مراسم عروسیش، مغازش مورد سرقت قرار میگیره و تمام پس اندازشو از دست میده. این سرقت نه تنها باعث خسارت مالی میشه، در عین حال دردسرهای زیادی برای آیکوت ایجاد میکنه…

A robbery leaves a proprietor penniless before his wedding, but becoming a son-in-law to a second family might be the financial solution he needs.

خلاصه داستان : یامان و فرای که از دوران کودکی عشق بزرگی را از همه پنهان نگه داشته اند، زمان بسیار کمی تا زمانی که دوباره به هم برسند باقی مانده است.

Gülsoys, one of the leading families of Cappadocia, came together after Ateş returned from America. Ateş did not bow to the overwhelming authority of his grandfather Ömer and left the house. After many years, at the request of his mother Gülfem, he returned to his home with his brothers Yaman and Okan to take over and expand the family business from his grandfather. Now is the time to unite for Ateş, Yaman and Okan. After his brother's return, Yaman decides to propose to his lover Feraye. When Yaman was a child, he secretly bought the family heirloom Sapphire ring from his mother and proposed to Feraye. While Feraye and Yaman are counting the days to get married, confessing their great love by risking everything, a tragedy upsets all the balances. Feraye and Yaman are about to get lost on dangerous roads full of love, passion, revenge and tyranny. Ateş will both win new enemies and confront his brothers with the radical decisions he takes to protect everyone he loves and his family.

خلاصه داستان : فاتح و اِدا بدون اطلاع خانواده ازدواج می کنند. آنها از دوستشان سرهات می خواهند که به عنوان یک ثبت کننده قلابی عمل کند و عروسی خود را در آدانا برگزار کند. هاکتان و اوتکو به عنوان شاهد آنها را همراهی می کنند...

خلاصه داستان : یک رپر جوان مشتاق که در محله فقیر نشین کاراچینار استانبول زندگی می کند به یک ماده مخدر ارزان قیمت به نام بونزای معتاد است که جاه طلبی های شغلی او و رابطه او با یک دی جی طبقه بالا را تهدید می کند.

Set in a rough neighborhood of Istanbul, where hip-hop subculture has become the voice of the youth, When I’m Done Dying follows Fehmi, a 19-year-old aspiring rapper. Fehmi is addicted to bonzai, a cheap and deadly drug that jeopardizes his dreams of making a rap album. When Fehmi crosses paths with Devin, an affluent DJ, they fall hard for each other and find the inspiration they were lacking. But the flaming love of this unlikely duo soon becomes toxic. Fehmi’s rap dreams drift further away but he takes refuge in his passion for music and keeps chasing.

خلاصه داستان : این سریال داستان زندگی آسیه است که در سن کم صاحب دو بچه میشود و شوهرش جمال او را ترک میکند و او را با مشکلات زندگی تنها میگذارد. آسیه با وجود تمام نداری ها و مشکلات زندگی، خودشو وقف شادی بچه هاش کرده و هم براشون پدر بوده و هم مادر. زندگی آسیه بعد از فلاکتی که سر دخترش نرگس میاید به کل زیر و رو میشود و برای حفاظت از دخترش، وارد راهی بی بازگشت میشود و در اون اثنا از طرفی هم با ماهر، غریبه ای که سعی داشت کمکشون کنه، آشنا میشه. برای آسیه که به لطف ماهر به عمارت دمیرهان پناه برده، این یک نجات نیست، بلکه شروع یک جنگ جدیده….

Asiye, who struggles with her two young children at a young age, devotes herself to the happiness of her children despite all her deprivation, and is both a mother and a father to them, her life turns upside down with the disaster that happened to her daughter Narcissus, whom she avoids from her eyes. After that, Asiyah's path crosses with Mahir, an unfamiliar stranger who helps them, who is dragged on an irreversible journey with his children for the sake of protecting his daughter. Mahir, who helps them with humanitarian feelings and takes them to his car, is unaware yet that he will change the fate of both himself and Asiye and their children with this decision he has made. For Asiye, who took refuge in the Demirhan Mansion thanks to Mahir, this is not a salvation, but the beginning of a whole new war.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : فیروزه و ایاز هردو در رشته ی معماری تحصیل میکنند. هر دو خانواده های فقیری دارن و مجبورن که حواسشون به خانواده هاشون باشه و هرطوری میتونن ازشون محافظت کنن. ایاز فیروزه رو در دانشگاه میبینه و یک دل نه صد دل عاشق فیروزه میشه ولی از بخت بد یه روز در خیابون خواهر شخص ثروتمندی به اسم ارتان رو نجات داد و در حالیکه میخواست ثواب کنه کباب میشه و دختره دست از سرش برنمیداره و برادرش هم از نقطه ضعف ایاز که باباش بود استفاده میکنه و ایاز رو محتاج خودش میکنه و ایاز مجبور میشه فیروزه رو بدون حتی خداحافظی کردن ترک کنه و بره. فیروزه هم بعد از اون دلشو به روی عشق میبنده، دو سال بعد پدرش رو به جرم سهل انگاری در گزارش خرابی آسانسور که سبب کشته شدن 13 نفر شده بود دستگیر میکنند، در حالیکه مقصر اصلی ارتان رئیس پدرِ فیروزه است، چون گزارش خرابی آسانسور درخواست رسیدگی رو بهش داده بود ولی فراموش کرده بود رسیدگی کنه. فیروزه برای این که بتونه مدرکی پیدا کنه که اثبات کنه پدرش درخواست رو داده با اسم بدل وارد شرکت ارتان میشه تا عدالت رو برقرار کنه و …

Firuze and Ayaz. Two beautiful heart, two family carrying children overhead. Fate brought them together. Her father's unjust conviction in the elevator accident that killed thirteen people triggered Firuze. Carrying the responsibility of being the man of the house, Ayaz is faced with Firuze, which he sacrificed for his mother when he was about to marry another.

خلاصه داستان : در این سریال “زینب” پس از اینکه پول زیادی پیدا میکند، خانواده کوکسل را مورد هدف قرار میدهد. “اونور” پسر بزرگ این خانواده میباشد، “حمید” پدر خانواده و “شاهیکا” همسر دوم حمید، “نسلیهان” دختر بزرگ خانواده و “امید” دختر کوچک خانواده هستند. شاهیکا به دلیل اینکه همیشه میخواسته فرزندی پسر داشته باشد، نام دختر دومش را امید گذاشته است. امید شخصیتی است که علی‌رغم جاه طلبی های مادرش به دنبال رویاهایش میرود…

Alina Boz gives life to a babysitter named "Zeynep". Zeynep, who grew up facing many challenges, partly due to her useless father, will face the biggest test when she stumbles upon a bag of cash

خلاصه داستان : خلاصه داستان : ارکین نگهبان یک فانوس دریایی است که بدهی‌های زیادی دارد. او دو نفر از عزیزترین افراد زندگی‌اش، یعنی برادرش کورای و نامزد سابقش مروه را اذیت کرده است. ارکین بعد از دریافت خبر مرگ پدربزرگش، با عجله به خانه سالمندان می‌رود تا ببیند که او زنده است. پدربزرگش می‌گوید پول مورد نیاز ارکین را به او خواهد داد، اما به یک شرط: ارکین باید ظرف یک هفته با کورای و مروه آشتی کند.

Erkin, who works as a watchman at the lighthouse, is a lonely man in his mid-thirties. Erkin, crushed under his credit debts, one day receives the news of his grandfather's death. A big surprise awaits Erkin, who immediately goes to his grandfather, who is staying in the nursing home. He asks his grandfather Erkin to apologize to his brother Koray and ex-fiancee Merve, whose heart he broke years ago. Having to fulfill his grandfather's wish in order to get rid of his loan debts, Erkin finds himself in a great adventure in this process.

خلاصه داستان : بین جو متشنج سیاسی در استانبول، "غدیر" به قید وثیقه و به شرطی که به عنوان جاسوس پلیس وارد گروههای تروریستی شود ، از زندان آزاد می شود و...

With Istanbul mired in political violence, Kadir is offered release after 15 years in prison if he’ll work as an informant. In a shantytown he stumbles upon his brother Ahmet, working for the city rounding up stray dogs and shutting himself in his home.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : این فیلم درباره سه خواهر به نام‌های ریحان، نوران و حوا است که پس از مرگ مادرشان در سنین مختلف به فرزندی داده می‌شوند و حالا بعد از سال‌ها به روستایشان برمی‌گردند…

A stagnant and gloomy village in the 1980s. Reyhan, Nurhan, and Havva, three sisters were sent to town as 'besleme' (foster child and maid). Since they fail their foster parents for different reasons, they are sent back to their father's house in their poor village. Deprived of their dreams of a better life, they try to hold on to each other.

خلاصه داستان : در دهه 1990 ترکیه، گروهی از نوجوانان طرد شده با هم متحد می شوند تا معلم محبوبشان را عاشق کنند تا او دلیلی برای ماندن در شهر با آنها داشته باشد.

While trying to make their teacher fall for a basketball coach, four misfits and a model student find friendship, love and the courage to be themselves.

خلاصه داستان : داستان این مینی سریال تلویزیونی از این قرار است که جنازه‌ ای در بندر استانبول یافت شده است ، تحقیقات آغاز میشود و قتل های بسیاری پس از آن رخ میدهند. دو کاراگاه مسئولیت تحقیقات را بر عهده میگیرند و…

When close-to-retirement homicide detective Settar Öztürk is assigned a final case with his case partner Kemal McAllister, they discover a series of ruthless and operose murders. They soon discover they are dealing with a serial killer whose motives are connected with Islamic heresy and sufism. As the case disentangles, the detectives find out solving the case is not their only role in this picture.