خلاصه داستان : آوی میدوری 8 سال است که به عنوان داروساز در بیمارستان عمومی تاتسویا کار می کند.وی معتقد است که داروسازان باید اطمینان حاصل کنند که داروی مناسب برای آنها تجویز شده است و از زندگی روزمره بیماران هم اطلاع دارند.وی به خصوص از سوی پزشکان با انتقادات زیادی روبرو است ، اما همچنان بر اعتقادات خود وفادار مانده و به بیماران کمک می کند.

Aoi Midori is a pharmacist and in the 8-year span of her career, she has worked according to her strong belief that "One must know the patient well in order to prescribe the correct medication as medicine is the bond that connects the patient's today to his/her daily life henceforth". Due to that, Aoi usually takes a long time in her consultations with the patients, and this causes her to be complained by her colleagues for being too inefficient in her work. Aoi shrugs off the complaints as her goal is to help the patients regain the daily life that they once took for granted.

خلاصه داستان :

A school teacher visits the home of a boy who's been absent from school for a long period of time, unaware of the horrific tragedy which occurred in the boy's household many years ago.

خلاصه داستان : داستان در مورد زنی جوان به نام کوهارو است که شغلی مناسب داشته و زندگی خوبی را سپری میکند. اما یک روز فاجعه‌ای بزرگ در زندگی کوهارو رخ میدهد که سرنوشت او را یک شبه تغییر میدهد. پدربزرگ وی میمیرد، پدرش به دلیل رانندگی در حالت مستی دستگیر میشود و خانه‌اش نیز بر اثر آتش‌سوزی نابود میشود. ولی زمانی که کوهارو متوجه رابطه نامزد خود با همکارش میشود خود را در نقطه پایان دیده و سرشار از ناامیدی میشود. اکنون در این شرایط کوهارو با دکتری به نام دایگو که دختری 8 ساله دارد و به تنهایی زندگی میکند، آشنا میشود. دایگو مانند یک شاهزاده در زندگی کوهارو ظاهر شده و از او خواستگاری میکند. حال کوهارو پیشنهاد ازدواج او را قبول کرده و زندگی شادی را آغاز میکند اما...

Fukuura Koharu works at a child welfare office and plunges into despair overnight. Then she meets Daigo, a private-practice doctor raising his 8-year-old daughter on his own. She resolves to build a happy household, but things don't go as expected.

خلاصه داستان : داستان سریال درباره زن و شوهری است که تازه باهم ازدواج کردن. نانا و شوتا. نانا 15 سال از شوتا بزرگتره و به عنوان یک طراح و شوتا به عنوان مربی بدنسازی مشغول به کارند. هر دو آنها عاشق رمز و رازند. این زوج تازه ازدواج کرده به یه جلسه برای خرید خانه جدید میرند. نانا و شوتا درگیر پرونده های قتلی میشند که در آرپاتمان آنها اتفاق میوفته. هربار که به یکی از همسایه ها مشکوک میشن، اون یه بهونه ای برای بی گناهی دارند و…

Newlyweds Nana and Shota move into an apartment. Two situations, different from the drama series, take place: "What if Shota attends the resident's meeting and not Nana?" and "What if exchange murder game doesn't begin?"