خلاصه داستان :

Shakespeare's darkest tragedy in a modern retelling of family betrayal and horse carriages. Based on a true story, light is shed on the incredible, absurd, striking realities of life and Turkey through the “kingdom of the carriage” in Büyükada.

خلاصه داستان :

خلاصه داستان :

A group of old friends get together to be with their beloved aunt/grandmother who took care of them when they were kids for her last days. And things get complicated.

خلاصه داستان : داستان رنگارنگ زنی به نام نشه و خانواده اش که تحصیل پزشکی را رها کرده و ازدواج کرده و صاحب فرزند شده و پس از بزرگ شدن بچه ها با استفاده از عفو به مدرسه بازگشتند.

Neşe, who left university life for her family and children, decides to return to the faculty after years.....

خلاصه داستان : خلاصه داستان : این فیلم درباره تجربیات افرادی است که در شب سال نو گرد هم می‌آیند، در حالی که به هیچ وجه نباید در یک مکان جمع می‌شدند. “دیدم” با این تصور که پاندمی‌ای که باعث شده او برای مدتی طولانی در خانه بماند به پایان رسیده است، تصمیم می‌گیرد در شب سال نو با همه عزیزانش دور هم جمع شوند. او که از روزها پیش خود را برای این شب آماده می‌کرد، متوجه می‌شود که در صبح سال نو مقررات منع رفت‌وآمد اعلام شده است. در این حین “اوزان” تصمیم می‌گیرد همسایه‌ها را به مهمانی دعوت کند تا مهمانی سال نویی که همسرش از روزها پیش تدارک دیده، بد نگذرد. امّا پیوستن افرادی که هرگز نباید ملاقات می‌کردند به مهمانی، باعث پیش آمدن اتفاقات غیرمنتظره‌ای می‌شود…

With the hope that the pandemic is coming to an end, Didem has been preparing for a New Year’s Eve celebration for over a month. All her loved ones can finally get together and make up for the lost time, but the lockdown announcement has her plans blown off course. Ozan is determined to let his wife have the celebration she deserves. He invites their neighbors to the party, and the fun begins.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : این فیلم ورژن ترکیِ فیلم ” Perfetti Sconosciuti” ساخت 2016 ایتالیاست. هفت دوست قدیمی برای صرف شام دور هم جمع میشن و تصمیم میگیرن وقتی غذاشونو میخورن یه بازی بکنن و با شروع این بازی همه چیز بهم میریزه…

The seven old friends decide to come together for dinner. Everyone is seated at the table, chatting, eating laughing accompaniment. During the meal, it is decided to play a game. The game is pretty simple; everyone will put their phones on the desk, every incoming message and notification will be read aloud. Their relationship begins to deteriorate. The group who thinks they are very close friends for so long are in fact alien to each other.

خلاصه داستان : در یکی از دهکده های کاپادوکیه، در زیرزمین یک دخمه ی متروک، پنج جسد از یک خانواده پیدا میشود. دو نفر از اعضای این خانواده ای که پانزده سال پیش کشته شدن، یعنی فریده و نسیمه هم مفقود هستند. روزنامه نگاری به اسم مراد گوون در برنامه ی تلوزیونی به اسم “زندگی های گمشده” به این موضوع میپردازد. آقای ظالم جمیل، یعنی شوهر سابق نسیمه از 15 سال پیش دنبال این دو خواهر مفقود میگردد. فریده با یک هویت جدید برای خودش یک زندگی جدید ساخته است و با همسرش خیلی خوشبخت است و شوهرش که عمیقا عاشقش است هم در مورد گذشته رازهای بزرگی دارد. نسیمه عکسِ خواهرش هیچوقت نتوانست به زندگی رویاییش دست پیدا کند…

Feride changed her name to Gizem after running away from her brother-in-law, Cemil out of fear for her life. The young woman who has built a new life for herself has a happy marriage. Gizem learns that her whole family has been killed in a TV show and that Cemil is still after her and her older sister Nesime who has fled with her lover. Nesime and Feride's paths cross again after many years - While Gizem struggles so that her and her sister's true identities are not revealed, her husband Mehmet has secrets from his past that he hides from his wife.

خلاصه داستان : مراد و یاسمین بیست سال ازدواج کرده اند و آنها یک زوج نمونه هستند که توسط دوستانشان نشان داده شده اند. آنها دو دختر به نام های درین و اجه دارند. با این حال ، رازی که تصویر “خانواده شاد” آنها را در روابط خود ترسیم می کند.آنها از بدو تولد اجه از همدیگر جدا هستند ، آنها با هم نبوده اند. عشق در حال حاضر خانه آنها را ترک کرده است. بهار بدون اینکه پدرش را بشناسد توسط مادرش بزرگ شده است. وقتی فهمید شریک مراد پدرش بارلاس است و برای مقابله با او به این شرکت می آید. بارلاس رو با توهین از در بیرون میکند . او به طور اتفاقی در شرکت با مراد ملاقات می کند. مورات تحت تأثیر این دختر سرزنده قرار میگیرد. عشق مراد را صدا زد و گفت بیا. در حالی که مراد از عشق سرگردان شده ، جزر و مدی میان این دو زن به وجود می آید. مراد بین عشق اول ، اولین نور چشمی ، بین یاسمین ، مادر فرزندانش و بهار عشق دوم ، میماند.

Rüya, an award-winning athlete who allegedly cheated in the latest athletic competition and is subjected to verbal harassment at school, commits suicide.

خلاصه داستان : بستنی ترکی دو ترک به استرالیا رفتند. آنها با فروش بستنی با چرخ دستی و نمایش شتر در جشنواره ها امرار معاش می کنند. در سال 1915 آنها متوجه شدند که در کشور جنگ وجود دارد. آنها تصمیم می گیرند به چاناکاله بروند. اما مقامات به آنها اجازه خروج از جزیره را نمی دهند...

In 1915, two Turks in Australia make a living by selling ice cream. When they hear war has broken out, they decide to go to Çanakkale. Authorities don't let them leave the island, so the two decide to put up a fight in Australia.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : شخصیت، داستان مرد بازنشسته ی شصت و پنج ساله به اسم آگاه و تنها پلیس زن شعبه جنایی به اسم نوراست. آگاه بعد از این که متوجه میشود آلزایمر گرفته و به زودی همه چیز را فراموش میکند تصمیم بسیار عجیبی میگیرد و …

After being diagnosed with Alzheimer's, a retired judicial officer decides to commit a murder that he had been planning for years.