خلاصه داستان : خرد، دختری فقیر و از طبقه متوسطه که همراه مادر بیوه اش تنهایی زندگی میکنن دست بر قضا، مادر خرد به بیماری سرطان دچار میشه و چون از پس هزینه های درمان برنمیان، اونا پیش دایی خرد که فردی خود ساخته و میلیونر هست میرن و ازش کمک میخوان! از اونجایی که مریضی مادر خرد، پیشرفت میکنه و در شرف مرگه و نگران خرد هست که قراره تنها بشه، از برادرش میخواد که دخترش رو شوهر بده! از اونجایی که دایی خرد، بصیرت، نسبت به خواهرش احساس عذاب وجدان میگیره، تصمیم میگیره که پسر خودش یعنی آشر رو وادار به ازدواج با خرد کنه ولی اتفاق هایی میفته که...

Ashar and Khirad are forced to get married due to desperate circumstances. Sara is Ashar's childhood friend and believed she would marry Ashar. Khirad is caught within this love-triangle with other internal and external forces at play.

خلاصه داستان : یک فیزیوتراپیست رمانتیک ناامید کننده با شاهزاده جوان خوش تیپ راجپوت آشنا می شود که کاملاً برعکس اوست و با شخص دیگری نامزد کرده است.

A vibrant, hopelessly romantic physiotherapist meets a handsome young Rajput prince who is the complete opposite of her – and is engaged to someone else.

خلاصه داستان : داستانی حول محور خانواده ناکارآمد 2 برادر که به دیدار خانواده خود می روند و متوجه می شوند که ازدواج والدینشان در آستانه فروپاشی است ، این خانواده با یک درام مالی دست و پنجه نرم می کند و خیلی بیشتر از زمانی که درام باز می شود.

Returning home to visit their ill grandfather, two estranged brothers must confront their unresolved rivalry while their parents’ marriage frays.

خلاصه داستان : این داستان عشق را بررسی می‌کند - اشکالی که می‌گیرد، راه‌هایی که ما را تغییر می‌دهد و سواری هیجان‌انگیز و اغلب ترسناکی که ما را در آن می‌برد. این سفر دو شخصیت علیزه و آیان است که زندگی، عشق و دلشکستگی را طی می کنند.

Ayan falls in love with his soulmate, Alizeh, but she doesn’t reciprocate the feeling. Later, a relationship with Saba helps him realize Alizeh’s value in his life, irrespective of their relationship status.