FA
EN
خلاصه داستان :
آرژون که مدرسه مستقر در باتیندا است ، می خواهد قدم های پدربزرگ و مادربزرگ خود را دنبال کند و به شهرت در ورزشگاه ومبلی برسد و خیلی به معمای پدرش برسد. پس از گذشت او ، او دوباره زندگی خود را برای زندگی در انگلیس با عموی پدری خود ، و هنگامی که در مورد حرفه خود توصیه می شود ، فرار می کند. سالها بعد ارژون به همراه دو همکار به نام های ذهب و واسیم و یار دلش ، پریا تلاش می کند تا به شهرت دست یابد. او به بهتیندا باز می گردد و از دوست و بچگی کودک و مشکل ساز مانژت خسلا می خواهد که به گروه خود بپیوندد - تصمیمی که نه تنها برای او محبوبیت ، حرفه و رؤیاهای او بلکه هزینه عشق او را نیز به همراه خواهد داشت
A man arrives in London and forms a band. However, he begins to feel jealous when his childhood friend becomes more popular overnight, putting his fame at stake.