خلاصه داستان :

Kerem is a young and hardworking man who comes from a poor family. His father works as a gardener and his mother works as a cook for a rich family. Cansu is the youngest daughter of a wealthy family from high society. Despite her wealth, she is not happy at all. One day, she accidentally meets a fortune teller who says that Cansu would find a true love if she reads the signs. Out of pure coincidence, Cansu finds herself at Olivia and starts to work there as a sales person. Olivia becomes a complicated place: Kerem thinks that Cansu is a poor girl and starts to have feelings for her. Cansu thinks that Kerem is a decent man even though he cmes forom a high society and starts to have feeling for him.

خلاصه داستان : “ییعیت”، مردی هست که از صفر به مقام بالایی رسیده، حرفش پیش هر کسی به جز قلبش خریدار داره و به عشق باور نداره؛ “اجلال” و “نور” دو زن هستند که به این مرد دل بسته‌اند. یکی‌شون مادرِ فرزندش هست که بعد از سال‌ها از خوابی عمیق بیدار شده، اون یکی عاشقی مظلوم هست که درگیرِ جادوی عشقی ناگهانی شده. هر سه‌تای این‌ها در سایه‌ی رازی بزرگ، زندانیان قفس عشق خواهند شد…

A beautiful and intense tv show about finding and holding on to love. Nur, a simple woman from countryside goes to Istanbul and finds what she expected the least; love.

خلاصه داستان : الیف و ارهان زوج نامزدی هستن که خیلی همدیگه رو دوست دارن و بزرگترین انتظارشون از زندگی ازدواج کردن و خوشبخت شدنه. روتین زندگی اونا با فریب وحشتناک ارهان به هم میخوره و ارهان با بدهی بزرگی که باید پرداختش کنه روبرو میشه. با شنیدن این خبر در سفر کاری ارهان که با هم رفته بودن زندگی و روانشون به هم میریزه. در حالی که بدهی که پرداخت آن تقریبا غیرممکن به نظر میرسه، زندگی آنها را به یک کابوس تبدیل کرده، پیشنهاد سیبل، رئیس ارهان، زندگی آنها را برای همیشه تغییر میده.

خلاصه داستان : عذرا تحت عنوان آموزش خصوصی به جوانان آموزش زندگی و روابط می دهد اما همسایه جدید خوش تیپ او باعث می شود باورهایش را فراموش کند چون کوزه‌گر همیشه از کوزه شکسته آب میخورد.

Posing as a private tutor, Azra secretly coaches students on achieving their goals in life and love — but not without a few bumps in the road.

خلاصه داستان : سريال در مورد يک دختر يتيم به نام " فريده " است که پدرش که افسر ارتش بوده است را از دست داده و تنها مرد زندگي اش پسر عمويش به نام " کامران " ميباشد . " فريده " و " کامران " به شدت به هم علاقه دارند و تصميم به ازدواج ميگيرند ولي شب عروسي " فريده " متوجه ميشود که " کامران " به او وفادار نبوده و مراسم را به هم زده و از آن شهر فرار ميکند . حال " فريده " که تنها شده سعي ميکند تا از طريق تدريس در مدارس شبانه روزي امورات خود را سپري کند ولي به دليل زيبايي بسيارش و هوسراني مرداني که با او سر و کار دارند ، او مجبور است مدام از شهري به شهر ديگر سفر کند اما هنوز آتش عشق " کامران " در دلش روشن است و تصميم ميگيرد تا ...

Tells the story of Feride, an orphaned young girl who is forced to attend a boarding school. While she visits her aunt during holidays, she falls in love with her cousin Kamran. Soon, their love grows to be mutual and intensifies.