یک سرباز جوان هلندی که برای سرکوب تلاش های استقلال پس از جنگ جهانی دوم در مستعمره هلند در اندونزی اعزام شده است ، هنگامی که به جوخه فرمانده ای بی رحم می پیوندد ، بین وظیفه و وجدان دچار دوراهی قرار میگیرد....
داستان یک سرباز جوان هلندی است که برای سرکوب تلاشهای استقلال طلبانه پس از جنگ جهانی دوم، به اندونزی، از مستعمرات هلند، اعزام شده و هنگامی که به گردان یک فرمانده سرسخت می رسد، بین وظیفه و وجدانش دچار سردرگمی می شود.
یک سرباز جوان هلندی پس از جنگ جهانی دوم برای سرکوب تلاش های استقلال طلبانه مستعمره هلند به اندونزی اعزام می شود، اما زمانی که به جوخه ای که فرماندهای بیرحم دارد میرود، خود را میان انجام وظیفه و عذاب وجدان گرفتار می بیند..
دانلود فیلم The East 2020 (شرق) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
تاریخ بدون وصله های تاریک نیست. با گسترش سرزمینی و تجارت جهانی که قرن هفدهم هلند را به عصر طلایی تبدیل کرد (اصطلاحی که در حال حاضر به خودی خود بحث برانگیز است) ، برده داری ، انقیاد استعمار و مبارزات خونین برای استقلال نیز به وجود آمد. بحث در آوردن این مباحث در دروس تاریخ و عرصه های سیاسی اساساً چیز خوبی است: به نظر می رسد آلمانی ها در زمینه مقابله با گناهان گذشته در هنر خود مشکلی ندارند ، با توجه به فیلم های بزرگی مانند Der Untergang (سقوط) ، Das Leben Der Anderen (زندگی دیگران) و Werk Ohne Autor (هرگز دور نگاه نکن). تصدیق یک گذشته تاریک یک تجربه کلیسایی است و هرچه بیشتر اشتباهات خود را بپذیریم ، احتمال تکرار آنها کمتر است.
با این وجود ، "اقدامات سیاسی" که در قلمرو استعمار گفته می شود ، در اندونزی استعمار هنوز در معرض دید قرار نگرفته است سالها منطقه کارگردان جیم تههوتو به درستی متوجه ده ها فیلم جنگی پر از مبارزان شجاع مقاومت هلند شد ، اما کمبود کامل فیلم در مورد نقش هلند در انقلاب اندونزی تقریباً کامل بود. این واقعیت که بحث و جدال قبل و بعد از انتشار شرق به وجود آمده است ، تأکید می کند که این موضوع همچنان دردناک است. بنابراین س bigال اصلی این است: آیا اولین فیلم درباره آن می تواند نسبت به حساسیت موضوع و همچنین پیچیدگی شرایط عدالت را رعایت کند؟
در بهترین سنت فیلم های مبتنی بر وقایع تاریخی ، ما از یک شخصیت داستانی پیروی می کنیم که مخاطب را به جهانی ناشناخته می کشاند. در این مورد ، یوهان ، جوانی که جنگ اخیراً پایان یافته و پدرش به عنوان یک همکار آلمانی در آن سنگین شده است. او به امید پاک کردن تخته سنگ داوطلبانه به هند شرقی می رود و کنترل مجدد گروه های تروریستی ملی را به دست می آورد. هنگ او پر از ایده های برتری استعماری و مصمم به بازگرداندن تمدن به این کشور عقب مانده است ، اما آنها به زودی در می یابند که در یک روزمره از وظایف نگهبانی ، راهپیمایی های طولانی و آماده شدن برای نبرد با دشمنانی که به ندرت می بینند ، گیر کرده اند. .
نیمه اول فیلم احساسی کاملاً خوب دارد. سربازان گروه متنوعی از جوانان از سراسر هلند و فقط آمستردام ، روتردام یا لاهه نیستند. Taihuttu مشت های خود را نمی کشد وقتی که آنها را واقعاً نژادپرستانه نشان می دهد ، و هنگامی که آنها با الکل با بی حوصلگی خود مبارزه می کنند ، به زنان روسپی می روند و در میخانه های محلی دعوا می کنند. خلق و خوی تقریباً همان حالتی است که ما از بسیاری از فیلم های ویتنام می شناسیم ، از جمله اوضاع وحشتناک محلی ها که مجبور به انتخاب یک طرف می شوند و سپس باید برای انتقام جویی دیگری آماده شوند و سربازان هلندی که آسیب دیده اند دقیقاً به عنوان قهرمان استقبال نشده است. با این حال ، این قسمت از فیلم بدون درگیری واقعی شروع به کمرنگ شدن می کند ، بنابراین وقتی ریموند وسترلینگ یا "ترک" (مروان کنزاری) ورودی خود را به نمایش می گذارد ، یک درام خوشایند تزریق می شود.
بر خلاف افسران دیگری که انگیزه بسیار کمی برای انجام اقداماتی نشان می دهند که در واقع می تواند به هر چیزی برسد ، ترک ترکیبی عملی برای مقابله با خصمانه دارد که ممکن است در یک منطقه خاکستری اخلاقی باشد ، اما در واقع نتیجه می دهد. یوهان با غیرت فراوان این مرد را دنبال می کند ، تا جایی که به جایی می رسد که دفاع از اقدامات ترک سخت و دشوارتر می شود. ایده خوبی بود که Martijn Lakemeier را به عنوان Johan انتخاب کنید ، زیرا او بیشتر به خاطر بازی در یک جوان مبارز آزادیخواه WW2 در Oorlogswinter (زمستان در زمان جنگ) شهرت دارد ، جایی که او باید انتخاب های سختی انجام دهد. ما می توانیم کاملاً او را در اندونزی ببینیم و درگیری داخلی پیدا کنیم وقتی کارهایی که در آنجا انجام می دهد خیلی متفاوت از نازی ها در هلند نباشد.
با این حال ، نقش ترک بزرگترین نعمت فیلم و همچنین بزرگترین نفرین آن است. داستان به وضوح به سمت ارائه معضل اخلاقی برای یوهان و بیننده پیش می رود ، اما از آنجا که می بینیم جوخه های ترک از روش های سخت (تقریباً تا حد تکرار شدن) استفاده می کنند که هنوز هم توسط بسیاری از افراد "جنایات جنگی" شناخته می شود ، در واقع یک معضل نیست. منتقدان واقعاً استدلال می کنند که گروههای چریکی اندونزی نیز کارهای وحشتناکی انجام داده اند که بعضاً از ظلم و ستم ارتش هلند پیشی می گیرد و بسیاری از مردم محلی از این که هلندی ها به نوعی پاسخ می دهند خوشحال بودند. با این حال ، به نظر می رسد سازندگان می خواهند همدردی خود را با اندونزیایی ها حفظ کنند (شاید شرط مجاز بودن فیلمبرداری در آنجا باشد؟). در نیمه اول ، ما به طور تصادفی برخی از جنایات تروریست ها را مشاهده می کنیم ، اما جنایات "belandas" (مردم هلند) به ویژه در پایان بسیار بیشتر در معرض دید قرار می گیرد. من واقعاً بد نیستم مردم هلند را "آدمهای بد" ببینم. کشاندن به آن نوع رفتارهای گروهی بسیار نگران کننده است. با این حال ، من همچنین فکر می کنم اگر تعادل بیشتری در نحوه به تصویر کشیدن دو جناح متخاصم وجود داشته باشد ، ابهام اخلاقی بسیار بهتر عمل می کند.
آنچه که علیه فیلم نیز شروع به کار می کند ، داستان قاب بندی است ، جایی که یوهان بازگشته است در هلند و سازگاری با زندگی عادی دشوار است. این صحنه ها با وقایع اصلی سال 1946 در هم آمیخته است و در یک ساختار ایده آل رفت و برگشت ، دو خط داستانی یکدیگر را تقویت می کنند ، اما در اینجا ، ما واقعاً نکته داستان قاب بندی را تا پایان نمی بینیم. مسلماً ، صحنه آخر به طرز حیرت انگیزی م effectiveثر است ، اما با انتخاب موسیقی Tarantino در حین شات نهایی ، تأثیر آن تا حدی کاهش می یابد.
هنوز لحظات کافی برای کار فیلم وجود دارد. هیچ کدام از دلخوشی ها اغلب فیلم های هلندی را که سعی در پرداختن به موضوعات جدی دارند آزار می دهد. این نمایش ها در کل خوب است ، همچنین ارزش تولید (به دلیل فیلمبرداری در مکان اندونزی). به ویژه یک صحنه عالی وجود دارد که در آن یوهان از یک سرباز خود ، یک اندونزیایی ، می پرسد که چرا علیه هموطنانش می جنگد؟ پاسخ این است که او نیست: اندونزی کشوری است مملو از اقوام مختلف که در تضاد با یکدیگر هستند و هلندی ها به سادگی با آن به عنوان یک کشور رفتار می کنند. ای کاش این صحنه ها بیشتر باشد که وضعیت پیچیده در یک مکالمه به زیبایی زیبا ثبت شود.
یکی از منتقدان شرق را یک فیلم 3/5 ستاره خواند ، اما او به او 4 از 5 ستاره داد ، فقط بخاطر جسارت محض در انجام این تاریخ ناموزون در فیلم The East. من تا حدی با این گفته موافق هستم ، اما معتقدم که ساختن یک "فیلم مهم" سازندگان را از گفتن یک داستان متعادل رها نمی کند. این یک فیلم کاملاً مناسب بود ، اما من مدام فکر می کنم که آیا شرق به عنوان یک مینی سریال که وقت بیشتری برای کشف هر دو طرف درگیری داشت ، بهتر عمل می کرد. اما فیلم های دیگری مانند Soldaat van Oranje ، Riphagen و De Tweeling نیز سرانجام به عنوان مینی سریال دوباره ویرایش شدند ، پس چه کسی می داند؟
دانلود فیلم The East 2020 (شرق) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در هلند فیلم شرق قبل از اکران در آمازون پرایم با جنجال های زیادی روبرو شد. داستان در مورد ادعای استقلال اندونزی از هلند درست بعد از جنگ جهانی دوم است ، زمانی که این کشور هنوز هند شرقی هلند نامیده می شد. این یک سرباز جوان هلندی را دنبال می کند که با ارتش به شرق می رود تا نظم را برقرار کند و شورش را متوقف کند. بعداً در فیلم The East متوجه شد که "این چیزی نبود که او برای آن امضا کرد".
البته این واقعه تاریخی بحث برانگیز بود. هلندی ها در اندونزی در این زمان کارهای وحشتناکی انجام داده اند (در فیلم The East به رهبری ریموند وسترلینگ معروف به ترک) اما شورشیان ، ملی گرایان اندونزی ، حتی ظالمانه تر بودند. در حقیقت ، مادر من (اندونزیایی) (که در آن زمان نوجوانی در جاوا بود) به من گفت که ترس شورشیان حتی بیشتر از هلندی ها است. ناسیونالیست ها کارهای وحشتناکی با مردم خود انجام دادند تا جایی که او و خانواده اش حتی به اردوگاه های ویژه ای منتقل شدند که سربازان سابق ژاپنی (!) از آنها محافظت می کردند.
اولین تریلر The East بلافاصله یک س lotالات زیادی وجود دارد.
شرق چگونه سربازان KNIL هلندی را به تصویر می کشد؟ آیا آنها افراد بد و شورشی ها خوب بودند؟ آیا در شرق حتی ذکر شده است که سربازان KNIL - مانند کهنه سربازان ویتنام آمریکایی - نیز قربانی شده اند؟ آیا شورشیان به عنوان قهرمان یا دشمن نشان داده می شوند؟ و در مورد ریموند وسترلینگ بحث برانگیز چطور؟ آیا او به عنوان یک قهرمان یا یک دیوانه بیرحم نشان داده می شود؟
خوب ، بیایید ابتدا به عنوان یک فیلم داستانی روی شرق تمرکز کنیم.
مرد ، فیلم واقعاً هلندی است "جوخه". شرق خیره کننده به نظر می رسد (برای استانداردهای هلند) و می تواند با هر تولید بودجه بزرگ آمریکایی رقابت کند. نمایش ها نیز بسیار خوب هستند. روشی که قهرمان اصلی ما ، یوهان دو وریس ، نه تنها با راه توسعه ماموریت خود مبارزه می کند بلکه با چیزهای گذشته او نیز به خوبی انجام شده است. درهم آمیخته با صحنه های اندونزی ، فلاوارد فوروارد از زندگی یوهان به عقب در هلند ، در تلاش برای به دست آوردن زندگی قدیمی خود و در پایان از دست دادن کامل آن است.
در ابتدا یوهان از کم کاری احساس خستگی می کند در اندونزی. یک روز او با کاپیتان قدرتمند وسترلینگ دیدار می کند و همه چیز تغییر می کند. وسترلینگ قهرمان او می شود و از پیوستن به گروه ویژه نیروهای خود برای نابودی شورش دریغ نمی کند. اما وقتی آنها به سولاوسی جنوبی سفر می کنند ، یوهان از روش های وسترلینگ شوکه شده و می خواهد از این مکان خارج شود. این نتیجه ای غیر واقعی ، اما هیجان انگیز است.
یکی از جنجال های شرق در مورد ظاهر وسترلینگ بود (واقعی سبیل "هیتلر" نداشت) و نگاه تقریبا نازی از لباس فرم نیروهای ویژه او مقایسه هلندی ها و نازی ها تقریباً مقدس است زیرا مردم (یهودی) در طول رژیم جهانی دوم در طول رژیم خود رنج های زیادی کشیدند. اما در این مورد من تصمیم فیلمساز را برای انجام چنین کاری درک می کنم. وسترلینگ سبیل دارد اما اگر بگوییم که شبیه هیتلر است بسیار دور است. فکر می کنم این کار برای نشان دادن مخاطب انجام شده است که این شخصیت براساس یک شخصیت تاریخی واقعی ساخته شده است ، اما از زندگی واقعی او پیروی نمی کند. در حقیقت ، سرنوشت نهایی وسترلینگ در شرق نمی تواند فراتر از حقیقت باشد و کاملاً تخیلی است.
و در مورد لباس های "نازی": خوب ، من آنها را خاص نمی بینم لباس نازی. آنها بسیار تیره تر از سربازان معمولی هستند (که در گرما منطقی نیست) اما فکر می کنم آنها در آنجا بودند تا نشان دهند این گروه خاص است و از سربازان "عادی" KNIL محافظت می کنند. بیشتر سربازان KNIL پسران عادی بودند و هیچ ارتباطی با جنایات انجام شده نداشتند. و حتی آنهایی که کارهای بدی انجام داده اند: می توانید درک کنید که نه گفتن به یک رهبر کاریزماتیک مانند وسترلینگ سخت بود. به ویژه در چنین شرایطی تشخیص اشتباه از درست دشوار است.
ترس از اینکه ناسیونالیست ها به عنوان قهرمان یا قربانی نشان داده شوند نیز قابل تأمل نیست. یک صحنه در فیلم The East وجود دارد که بی رحمی آنها را نشان می دهد و بسیار خوب کار می کند. نه ، شورشیان به عنوان افراد خوب نشان داده نمی شوند. شاید ظلم و ستم آنها باید بیشتر در فیلم The East برجسته می شد (مانند هلندی ها) اما شما به عنوان یک فیلمساز باید انتخاب کنید. در پایان این داستان در مورد پسری بی گناه و ایده آلیست است که به جنگی (احتمالاً ناعادلانه) می رود و در مورد تأثیری که در زندگی باقی مانده اش دارد.
اگرچه من در این دوره از تاریخ متخصص نیستم فکر می کنم می توانم بگویم The East یک فیلم باورنکردنی است. این کاملاً به عنوان یک فیلم داستانی ارائه می شود که برای سرگرمی ساخته شده است. این داستان بسیار عالی است گرچه باید بگویم که پایان کار کمی بیش از حد بود.
از نظر تاریخی خوشحالم که موارد زیادی ذکر شد. شما می توانید درک کنید که چرا سربازان سابق KNIL برای صحبت کردن حتی در مورد تجربیات خود در اندونزی کار سختی داشتند. هلندی ها کارهای بدی انجام داده اند ، اما ناسیونالیست ها به همان اندازه بد یا حتی بدتر بودند. وسترلینگ کارهای خوبی انجام داده است ، اما روشهایی که وی هنگام فرماندهی سپاه نیروهای ویژه خود به کار برد کاملاً اشتباه بود. از این طریق او در Apocalypse Now بسیار شبیه کورتز است: او فکر می کند حق با اوست و شاید به عنوان یک پسر خوب کار خود را آغاز کرد ، اما در پایان راه خود را گم کرد.
از نظر تاریخی بسیاری از موارد ممکن است درست نباشد در شرق. اما شاید شرق باعث ایجاد بحث سالم در مورد این موضوع یا حداقل درک بیشتر سربازان KNIL شود که برای جنگ برای سرزمین خود به شرق رفته اند زیرا آنها به آنچه برای آن می جنگیدند اعتقاد داشتند.
من فقط امیدوارم که بینندگان متوجه شوند که شرق یک فیلم است و نه یک مستند. حتی سازندگان ادعا نمی کنند که آنها تمام حقیقت را نشان می دهند ، اما من فکر می کنم این یک تلاش عالی برای انجام این کار است.
دانلود فیلم The East 2020 (شرق) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من چند روز قبل از dodenherdenking و bevrijdingsdag به عنوان یک اندونزیایی ساکن هلند شرق را تماشا می کردم. از آنجا که حقیقت این است که پس از آزادی هلند از آلمان نازی، هلندی ها پس از اعلام استقلال اندونزی همچنان تلاش کردند تا مستعمرات خود را مجدداً ایجاد کنند (هلندی ها آنها را "اقدامات پلیسی" (اقدام پلیس) می نامند در حالی که اندونزیایی ها آنها را "تجاوز نظامی" می نامند). />
آن صحنه کوتاهی که در آن یک فرمانده ژاپنی مرد اندونزیایی را به دلیل دزدی کتک زد و شخصیت اصلی سعی کرد فرمانده ژاپنی را آرام کند در حالی که مرد اندونزیایی با ضرب و شتم با عجله فرار می کرد؟ این عملاً تاریخ اندونزی در آنجاست ? انتقال سیاسی شرم آور بین نیروهای استعمارگر بدون توجه به زندگی جمعیت بومی.
شرق در اصل یک درام تراژیک است. مقدمه را با ملوانانی داشتیم که ناوگانی را که به خانه بازمیگشتند «تروریست» خطاب میکردند و ناوگان وحشت زده، گیج شده بودند و سر خود را از شرم خم میکردند، بنابراین این پیشفرض اخلاقی را ایجاد میکردیم که شخصیت اصلی دائماً با آن میجنگد.
پس. شخصیت اصلی یوهان، از پدرش به خاطر همدستی نازیها رنجیده است و شرق درباره اوست که سعی میکند خود را از تحمل شرم کمک به مهاجم نجات دهد. مانند سایر سربازان، به او گفته شده است که آنها کار درستی را انجام می دهند که در اندونزی مستقر هستند، به دلیل "رهایی ملت از دست تروریست ها". به عنوان یک شخصیت، این ظاهراً برای درک منطق نیروهای مهاجم است، اینکه مردم بدون در نظر گرفتن انسان هستند، که هلندی ها استقلال اندونزی را به رسمیت نمی شناسند و در این دوره زمانی، هنوز کشور را کشور خود می دانند. تماشای نژادپرستی معمولی که روی صفحه نمایش داده می شود بسیار دشوار است.
سپس با شخصیتی به نام "ترک" آشنا می شویم، وسترلینگ (البته او از نظر تاریخی یونانی است؟). وقتی نام او را شنیدم و شریک هلندی ام کنجکاو از واکنش من شد، قلبم غرق شد. لحظه ای که او معرفی شد، به دلیل تاریخ که از کشتارهایی که او مسئول آن بود مطلع شدم، فکر کردم آماده تماشای آنچه در جریان است هستم. تماشای دقایق پایانی هنوز برای من بسیار سخت بود. تماشای زمانی که یکی از شخصیت ها یهودی-هلندی باشد و در کشتار مردم محلی اندونزی شرکت داشته باشد حتی سخت تر است، زیرا هلندی بودن او بیشتر از یهودی بودن او برای فرار از دوره اداره نازی ها در هلند است. و اینها افراد واقعی بودند، پسران جوانی که برای آزادی هموطنانشان (با ظاهر بسیار متفاوت) برای مبارزه با تفکر فراخوانده شده بودند. با شوخیهای نژادپرستانه و جنسیتی که انجام میدهند، میتوان فهمید که آنها هنوز جوان هستند، وضعیت در کل بسیار غم انگیز است.
یوهان، بهعنوان یک شخصیت، به نظر من، جایگزین تماشاگران هلندی است. او ناقص است، اغلب به معنای خوب است، اما به طور سیستماتیک شانس بر علیه او است. وجدان او دائماً با چیزهایی که می بیند و دستوراتی که به او داده می شد به چالش کشیده می شد و سعی می کرد با این واقعیت که آنها به عنوان یک نیروی تهاجمی شرکت می کردند صلح کند. مثل زمانی که فکر میکرد با گیتا اتفاقی میافتد، با این واقعیت روبرو شد که او قبلاً با نامزد و فرزندش زندگی میکند و راضی کردن مردها فقط شغل اوست، نه بیشتر. یوهان نتوانست فقر خود و وضعیت جنگ را در آن زمان در نظر بگیرد، این "مالکیت معشوق" او ناگهان با عدم تعادل قدرت عظیم بین گیتا و او مواجه شد. برخی از فمینیستهای متقاطع ممکن است رابطهشان را بهعنوان استحقاق مرد سفیدپوست نسبت به بدنهای قهوهای زن تعبیر کنند- اینکه کسی که بیشترین قدرت را در اختیار دارد نمیتواند قبل از اینکه بتواند امتیاز قدرت خود را تخریب کند، آنقدر صادق باشد که دوست داشته باشد. و یوهان نتوانست این کار را انجام دهد زیرا برای او روشن نبود، زیرا ساختارشکنی این به معنای اعتراف به این است که او از او قدرت بیشتری دارد، به این معنی که کاری که او انجام داده است استثمارگرانه است و بنابراین از نظر اخلاقی اشتباه است. اما نمیتوانید انتظار چنین چرخشی را از مردی داشته باشید که به سختی تلاش میکند تا خود را نجات دهد و نمیتوانید با او احساس همدردی نکنید.
مهم است که در نظر داشته باشید که فیلم برای هلندیها ساخته شده است و از دیدگاه هلندی ها این در مورد ملتی است که سعی می کند با تاریخ سیاه خود کنار بیاید و تصویر یوهان از این الگو پیروی می کند. او از اقامت خود در جاوا لذت می برد، شیفته فرهنگ، غذا، مردم و زبان است، اما باید خود را متقاعد کند که کاری که همه انجام می دهند کار درستی است. او از ناراحتی مردم محلی اندونزی در دهکده ای که بازدید کردند شانه خالی کرد (مودب بودن و لبخند زدن اغلب رسم است و چیزی در مورد ناراحتی فرد نمی گوید)، متوجه شد اما با احتیاط محلی ها نسبت به حضور سربازان هلندی ناتوان به نظر می رسید، مردم محلی از منظور او گیج شده بودند. توسط تروریست ها، اما هرگز با دانستن قدرت کمی که او به عنوان یک سرباز دارد، آن را زیر سوال نمی برد. مردم محلی اندونزی واقعاً شخصیت های خودشان نیستند، آنها هدفی را در روایت به عنوان قطعه ای برای درگیری اخلاقی دنبال می کنند. مانند سرباز اندونزیایی که برای وسترلینگ کار می کند، او جنگیدن در کنار وسترلینگ را با گفتن "این مردم من نیستند، آنها مسیحیانی مانند من را دوست ندارند" توجیه می کند که درگیری واقعی در اندونزی است، جایی که مسیحیان اقلیت مورد تبعیض قرار می گیرند و اغلب کشته می شوند. اول در جریان شورش های سیاسی به دلیل این پاسخ، یوهان پس از آن موقعیت خود را به عنوان "حقیقت" دوباره برقرار کرد، "زیرا حتی این مرد اندونزیایی می گوید این کار درستی است".
و زمانی که سرانجام در مقابل ایستادگی کرد. با دستورات داده شده، او توسط مربی خود تیراندازی شد.
به طور کلی، به عنوان یک فیلم جنگی استعماری، این افزودن چندان قوی به لیست نیست. من هنوز Max Havelaar (1976) و Oeroeg (1993) را ترجیح می دهم. تغییر مداوم بین دوران جنگ و دوران پس از جنگ بدون داشتن کارت عنوان کاملاً گیج کننده است. من طرفدار تغییر لحن ناگهانی از درگیری اخلاقی مکرر یوهان به یک فانتزی انتقامی مستقیم در پایان نیستم. اما به درستی به پایان می رسد، با خونریزی و مرگ مردان، و با حقیقت سردی به تماشاگران ضربه می زند که اگرچه وسترلینگ تا حدودی یک شرور است و یوهان با کشتن او نوعی رضایت موجه به همراه دارد، یوهان همچنان در پایان خود را کشت، زیرا نمی تواند با آن مقابله کند. کارهایی که انجام داده است اما باید بگویم که این برای من کمی بیش از حد است. و نحوه ارائه آن، بیشتر به نظر می رسد که یوهان خود را کشته است، زیرا توسط گروهش مورد خیانت قرار گرفته است، توسط جامعه ای که فکر می کرد از آن دفاع می کند شخصاً به خاطر فعالیت سیاسی سرزنش می شود و پس از جنگ نتوانست شغلی پیدا کند. این یک چرخه غم انگیز است که علیرغم شروع فیلم قادر به بازخرید خود نیست و با توجه به اینکه او ظاهراً جایگزین تماشاگران هلندی است، نور چندان مثبتی نیست - به عنوان یک شخصیت ممکن است کار کند، اما به عنوان چیزی که او نمایندگی می کند، اینطور نیست.
دانلود فیلم The East 2020 (شرق) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
یادگیری تاریخ آن چیزی نبود که در هنگام دیدن شرق انتظار داشتم. من بدم نمی آید که شاهد نمایش وقایع واقعی باشم. با تمام احترامی که برای نیت سازنده فیلم قائلم، یعنی شروع به آموزش هلندی ها در مورد گذشته تاریک ملتشان، متاسفانه باید بگویم که در کل فیلم به نوعی خسته کننده است. ای کاش یک قطعه «سرگرم کننده» بیشتر دیده بودم.
همچنین، به احساس من، فیلم اینجا و آنجا با مصنوعات غیر منطقی رنگ آمیزی شده است. این تا حدی به این دلیل است که من یک اندونزیایی بودم، در حین دیدن فیلم، مدام سعی کردم صحنه ها و تنظیمات فیلم را روی تصاویر واقعی که شما در ذهن خود داشته باشید یا تشخیص دهید، البته نه عمدا، نمایش دهم. بنابراین، در حین تماشا، مدام زمزمه میکردم: «مجموع نمیشود... جمع نمیشود...» به نظر میرسد که فیلم میخواهد شرایطی شبیه به سایگون را با صحنههای فحشا به تصویر بکشد. فحشا اتفاق می افتاد اما به احتمال زیاد فقط در شهرهای بزرگ. این محیط بیش از حد مصنوعی (روستایی) به نظر می رسد. تصور آن با مکانهای خاص واقعی دشوار است.
با توجه به اینکه نرخ کشتار به صدها اعدام در روز میرسد، وقایع واقعی در سلبس (سولاوسی) باید بسیار خودسرانهتر از آنچه در تصویر نشان داده شده باشد، بوده است. فیلم، نه بر اساس لیستی از اسامی از اینتل، با نام و نام خانوادگی. تماشای اینکه هیچ کس فقط با یک نام برای اعدام توسط وسترلینگ فراخوان داده نشد شگفت انگیز است! روستاها از نظر اداری چندان پیشرفته نبودند، گویی یک "دفتر ثبت احوال شهروندی" در دهه 40 در روستاهای Celebes وجود داشت. صحنه های اعدام باید تعدیل قابل توجهی از وقایع واقعی بوده باشد.
کمین روی رودخانه... خب، من انتظار داشتم صحنه نبرد شدیدی در اینجا با تلفات هلندی بیشتر و تعدادی از مجروحان وجود داشته باشد. مادرانشان را صدا می زنند، "مامان... مامان...". توجه: این بر اساس مصاحبه ای با ژنرال فقید A. H. Nasution توسط یک تلویزیون هلندی است. او در حال تعریف داستان بود که یگانش به سربازان گشت هلندی که هنگام عبور از رودخانه در موقعیت ناامید کننده ای قرار داشتند کمین کردند. این مصاحبه در سال 1995 پخش شد، زمانی که غوغاهای زیادی در مورد سفر برنامه ریزی شده ملکه بئاتریکس به جاکارتا برای بزرگداشت پنجاهمین سالگرد استقلال جمهوری اندونزی به وجود آمد.
من نمی دانم. میدانید که آیا این منطقی است یا نه، اما لباس واحد وسترلینگ بیشتر شبیه لباسهای «مصرفها» است. در طرف مقابل استقلالی های اندونزی مانند وحشی ها با موهای بلند، صورت های گل آلود و بد لباس به تصویر کشیده شدند. تنها چند دقیقه باید به تماشای کلیپهای ویدئویی بسیاری از مستندهای موجود در منابع رسانهای مختلف که تصاویر متفاوتی را نشان میدهند، بپردازید.
بخشهایی از فیلم وجود دارد که به نظر میرسد بهطور تصادفی درج شدهاند. به عنوان مثال، برای کسانی که نمی دانند چرا هنوز ژاپنی های مسلح پس از تسلیم شدن در اندونزی وجود داشتند، باید یک کار خانگی انجام دهند تا صحنه را درک کنند. در این صحنه، سرباز هلندی در حال دفاع از یک اندونزیایی بود که توسط سربازان ژاپنی مورد ضرب و شتم بدی قرار گرفته بود (البته که مرد خوبی است و هنوز جرمی مرتکب نشده است).
باز هم با کمال احترام. به قصد سازنده فیلم، من آن را به هیچ وجه نزدیک به فیلم های جنگی دیگر مانند Platoon که درگیری وجدان را نیز به تصویر می کشد، رتبه نمی دهم. متنی در انتهای فیلم نشان داده شده است که آمارهای تاریخی، رویدادهای آینده، و/یا یادداشتهایی را نشان میدهد که بیان میکند جنایتکاران جنگی هلندی از هر گونه محاکمه یا تعقیب عاری هستند (حتی پس از تأسیس دیوان بینالمللی کیفری و حضور در لاهه).
دانلود فیلم The East 2020 (شرق) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من باید به داستان هایی تکیه کنم که پدربزرگم در آن زمان در هند هلندی خدمت می کردم. من تاریخ را کاوش کرده ام، اما باید اعتراف کنم: آموزش هلندی در زمانی که من به مدرسه می رفتم در مورد این موضوع شکست خورد.
فیلم با بازگشت سربازان به خانه آغاز شد. من شک دارم که آن صحنه به دقت تاریخ نزدیک باشد. متناسب با دوره زمانی نبود رفتار مردم بیشتر شبیه دهه 80 یا 2020 بود. اما خوب، میدانم چرا صحنه اضافه شده است.
قسمت اول داستان در واقع خیلی خوب بود. من به وضوح پدربزرگم را آنجا دیدم. پسرها برای سربازان کلاپر می گیرند (کلاپر = نارگیل در هند). و بله، سربازان فقط برای "حفاظت از اموال هلندی" در اطراف قدم می زدند. لطفا به علامت های نقل قول توجه کنید. در نیمه دوم، داستان به طرز عجیبی پیش میرود. بعید می دانم تیمی باشد که کارهای نشان داده شده در فیلم The East را انجام دهد. با این اوصاف، من هیچ شکی ندارم، هلندیها از خطی که ما به آن میگوییم، قدم گذاشتند، هممزز خوب است. بسیاری از غیرنظامیان بیگناه به سادگی به قتل رسیدند.
اما واضح است که کارگردان از آنها الهام گرفته است: نه کتاب های تاریخی (خوب، کتاب های تاریخی زیادی وجود ندارد که این صفحات تاریک تاریخ هلند را توصیف کند)، بلکه فیلم ها مانند پلاتون، رمبو، شکارچی گوزن، روزی روزگاری در آمریکا (بله، آنقدر واضح است که متوجه نمیشوید) و سریالهایی مانند Tour of Duty.
اما من هنوز به شرق نمره 7 دادم. چرا؟ خوب است که کسی سعی کرده فیلمی از این بخش از تاریخ بسازد. علاوه بر این، بازی در کل بسیار خوب بود و کار دوربین بالاتر از کیفیت هلندی بود. خط داستان، دقیق یا نادرست تاریخی، نیز خوب بود، و به دلیل زمانینگاری نبودن (آیا قبلاً اشاره کردم میتوانید آن را با روزی روزگاری در آمریکا مقایسه کنید) حتی بهتر شد.
همچنین خط باریک بین خوب و بد چیز خوبی بود. کارگردان، با وجود سابقهاش، واقعاً طرفهایی را انتخاب نکرد و به تماشاگر فضای کافی داد تا نظر خودش را بیان کند.
بنابراین من از نتیجه نهایی شگفتزده شدم و باید بگویم، این ممکن است یکی از بهترین فیلم های هلندی باشد که تا به حال دیده ام، با بازیگرانی که در هلند چندان شناخته شده نیستند.
دانلود فیلم The East 2020 (شرق) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
شرق بدون شک سهم جالبی در تاریخ سینمای هلند بود. سرانجام پس از سال ها فیلمی کوتاه با موضوع جنگ استقلال اندونزی منتشر شد. موضوع بحث برانگیز است و باید روشن شود. شرق در پرداختن به این موضوع برای عموم مردم کار بزرگی کرد.
خود فیلم چگونه است؟ راستش را بخواهید در کل بازی واقعا عالی است. من به خصوص شخصیت های اصلی را دوست دارم. به جز دی ترک، به نظر من، او کمی عجیب و غریب با سبک بازیگری که برای شخصیت او "بیش از حد نرم" بازی می شد، انتخاب شد. فیلمبرداری عالی بود و باید از این بابت تمجید کرد. میکس و ادیت صدا خیلی خوب انجام شده بود.
خود طرح جالب بود. من داستان کلی فیلم را دوست دارم و به نظرم قسمت اول و همچنین قسمت دوم فیلم خوب بود. با این حال، توسعه شخصیت کامل و واضح نبود که باعث شد قسمت دوم کمی عجیب باشد. این سوال که چرا De Vries نظر خود را تغییر می دهد پاسخ داده نشده است. چرا او و بقیه نه؟ همچنین، واقعاً مشخص نیست که چرا ترک ناگهان عمق شخصیت خود را از دست می دهد و شروع به کشتن مردم می کند. منظورم این است که، بله، کمی واضح است، اما بسیاری از شخصیتها که میتوانست فیلم را بسیار بهتر کند، از دست رفته است. br/>
(به هر حال، چه کسی اهمیت می دهد که آیا یک فیلم از نظر تاریخی دقیق است یا نه؟ در حال حاضر منتشر می شود و دقت کامل هرگز امکان پذیر نخواهد بود.)
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.